بهار و انتظار
اولین جمعۀ سال نو بی ظهور تو گذشت ! اما چه گذشتنی !
بهار آمد و تو نیامدی ! بهارم بی تو خزان شد!
گل آمد و تو نیامدی ! گلستانم بی گل روی تو خارستان شد !
گل بی رخ یار خوش نباشد! بی سبزه بهار خوش نباشد!
.بهار زمین آمد اما ای بهار زمان چرا تو نیامدی؟!
چرا نیامدی تا دل غمدیدگان را شاد کنی ؟!
چرا نیامدی تا خانۀ بچارگان را گرم کنی ؟!
چرا نیامدی تا کلبۀ احزانم را منور کنی؟!
شادی نوروزم در گرو ظهور تو بود!
آسمان نوروزم بی ظهور خورشید عالم تاب وجود نازنینت، تاریک و
پرهراس است!
ستارگان آسمان نوروزی به عشق دیدن روی تو در سوز و گدازند!!
و سیاره ها به عشق دیدن جمال پر فروغت در جنب و جوشند !
حتی ماه نیز نورش از پرتو خورشید جمال تو است!!
بهار آمد ، سبزه آمد ، گل آمد
اما تو ای نرگس زهرا (س) باز هم نیامدی!
بهار رستاخیز طبیعت است، ای رستاخیز زمان بیا و با قامت دلربایت ، قیامت بر پا کن !
در این بهار دلگیرمان بیا تا دل هایمان همچون شکوفه های بادام باز
شود !
بیا و ببین نرگس ها بدون دیدن چشمان زیبایت هرگز شهلا نمی شوند!
ای نرگس زهرا (س) بیا!
بیا ! ای منتقم شهیدان خفته در خاک سرد بقیع!
بیا ای منتقم شهدای خفته در خاک گرم کربلا!
بیا ای منتقم فرق شکافتۀ شیر خدا!
بیا ای ...
ما منتظران خوبی نبودیم!؟ بیا و خود واژۀ انتظار را از نو برایمان « تفسیر » کن!
تنهائی در جمع سخت است! ؟ بیا و واژۀ « ظهور » را برایمان « تعبیر » کن !
ای جام جهان نما ! بیا و واژۀ انسانیت را برایمان « تأویل » کن !
بیا تا واژه های نا مأنوس « ظلم » و « ظالم» ، « تبعیض » و « تنهائی » ، « فقر » و « فحشا » ، « بیماری » و « بیچارگی » ، « نا برابری » و « نادانی » ، « انتظار » و « انتظار » ... از فرهنگ لغاتمان حذف شود!
بیا و دست دل های خسته مان را بگیر و از این کویر وحشت به بوستان سعادت ببر! بی تو ناتوانیم!
بیا و این غریقان دریای جهل را به ساحل نجات برسان !بی تو غرق گناهیم !
ققنوس چشم انتظار
نظرات شما عزیزان: