جواب نگاه مهربان را با لبخند جواب دورنگي را با خلوص جواب مسئوليت را با وجدان جواب بي ادب را با سكوت جواب خشم را با صبوري جواب پشتكار را با تشويق جواب كينه را با گذشت جواب گناه را با بخشش جواب دلمرده را با اميد جواب منتظر را با نويد..
جواب نگاه مهربان را با لبخند جواب دورنگي را با خلوص جواب مسئوليت را با وجدان جواب بي ادب را با سكوت جواب خشم را با صبوري جواب پشتكار را با تشويق جواب كينه را با گذشت جواب گناه را با بخشش جواب دلمرده را با اميد جواب منتظر را با نويد.. دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:6
دیدم كه فاطمه نیست. خواستم بگویم، كه فاطمه همسر علی است. دیدم كه فاطمه نیست. خواستم بگویم، كه فاطمه مادر حسین است. دیدم كه فاطمه نیست. خواستم بگویم، كه فاطمه مادر زینب است. باز دیدم كه فاطمه نیست. نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. «فاطمه، فاطمه است» دکترشریعتی دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:6
ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم ، گوشمان از قیمت دلار و ماشین و سهام و ملک پر شده...
دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:6
کودکی که لنگه کفشش را دریا گرفته بود روی ساحل نوشت: دریا دزد کفش های من مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت: دریا سخاوتمند ترین سفره ی هستی موج آمد و جملات را با خود شست تنها برای من این پیام را گذاشت که : برداشت های دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی... دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:4 ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند که بیدریغ باشند در دردها و شادیهاشان حتی با نانِ خشکِشان و کاردهایشان را جز از برایِ قسمت کردن بیرون نیاورند دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:4
خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمیشود تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد تنها کسی است که با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد تنها کسی است که محرمت میشودوقتی همه تنهایت گذاشتند تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن همیشه وهرلحظه خدا را برایت آرزو میکنم دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:4
دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:2
همه شب نماز خواندن..همه روز روزه گرفتن..همه ساله از پي حج..ز مدينه تا به كعبه..سروپا برهنه رفتن
شب جمعه ها نخفتن....به خداي راز گفتن....ز وجود بي نيازش....طلب نياز كردن
به مساجد و معابد.....همه اعتكاف كردن....ز ملاهي و مناهي....همه احتراز كردن
(((به خدا قسم كه كس را...ثمر آنقدر نبخشد.....كه به روي مستمندي...در بسته باز كردن)))
دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:0
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد. به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!! دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:0 آقا جان چه موقع اين خبر تو روزنامه ها مياد؟!؟!؟!؟!؟!؟ يني..يني منم ميتونم يكي از اين روزنامه هارو تودست بگيرم وبلند فريا بزنم..................(مهدي آمد)......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ............
دو شنبه 10 تير 1392 kamran
15:0 |
|