عوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمان الرحیم. و صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنا و السلام علیک یا سیدی و رحمة الله و برکاته.
قطاری سریع السّیر در حرکت است، مملو از مردمان گونه گون. قطاری بی وقفه که حتی مسافران خود را در حال حرکت پیاده می کند! مسافران تنها اندک زمانی میهمان اند و به سرعت باید قطار را ترک کنند. به درون قطار می رویم؛ چه هنگامه ای است! بازار های مکاره، خرید و فروشِ عمر و مشتریان مشتاق و غافل از عاقبت! چنان سرگرمِ زرق و برق قطارند که اصلاً به پایان راه نمیاندیشند! تذکرات صاحب قطار را هم جدی نمی گیرند؛ انگار اصلاً نمی شنوند! این قطار عمر من و توست.
قرار بود که من، با قرار تر باشم
در این هزار زمستان، بهار تر باشم
قرار بود که در غارت شب وحشی
ز انتظار سحر، انتظار تر باشم
قرار بود که در کوچه های بودن تلخ
برای آمدنت استوار تر باشم
قرار بود که تنها تو را بخوانم و بس
در این کویر، تو را دل سپارتر باشم
قرار بود...وفا کردی و نکردم من
چنین مباش که از خار، خوارتر باشم
قسم به آمدن و عدل و صلح و لبخندت
روا مدار کزین وامدارتر باشم
اللهم عجل لولیک الفرج